سلام ماهکم
روز دوشنبه 16آذر 94 مصادف با روز دانشجو که ششمین ماهگرد تولد تو عزیزدلم بود من و تو دخترکم ساعت 8:30 صبح در فرودگاه بندرعباس از بابایی خدافظی کردیم سوار بر هواپیمای آسمان شدیم و رفتیم به سمت شیراز..
ادامه مطلب :
ساعت 10صبح رسیدیم شیراز ..چند دقیقه ای در سالن انتظار منتظر خاله فاطی و عمو حمید نشستیم تا اومدن دنبالمون ..
فکر نمیکردم اینقد شیراز سرد باشه آخه بندرعباس هوا عالی بود بخاطر همین تصور سرد بودن شیراز برام غیرممکن بود .. خلاصه میزبانا رسیدن و سوار بر ماشین شدیم رفتیم سمت خونه خاله فاطی اینا .. چند روزی اونجا موندیم ..واکسن شش ماهگیتم روز سه شنبه با خاله رفتیم بهداشت و زدیمش..خداروشکر نه تب داشتی نه پادرد
چهارشنبه عصر همگی باهم رفتیم سمت نوراباد .. مامان جونا و آقاجونا کلی از دیدنت ذوق کردن
قرار بود دو هفته ای برگردیم بندر ولی آقاجون و مامان جون حاجی قرار شد با ما بیان بندر .. بخاطر همین برگشتمون به تاخیر افتاد . هی امروز و فردا میکردن و بابایی هم غرررررر میزد که دیگه آخرین باره میذارم تنهام بذارین و دخترمو ازم جدا کنین..راستم میگفت .. بنده خدا سختش بود تنهایی تو خونه hot page...
ادامه مطلبما را در سایت hot page دنبال می کنید
برچسب : شش ماهگی دخترم, نویسنده : 5azizedelam1393b بازدید : 216 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 5:40